***
تصویر فوق چندی قبل در سایتهای مختلف خبری از جمله قاصدنیوز منتشر شد که شرححال بسیاری از دانشجویان ما در بسیاری از کلاسهاست و نشان میدهد که برخی از اساتید محترم
***
....، دایره آزادی کلاسهایشان را از مرحله آزادی بیان گذرانده، به مرحله آزادی خوب پس از بیان هم رساندهاند که الحقوالانصاف نشان میدهد که نهتنها تعداد دانشگاههایمان زیاد شده است، بلکه فهموشعور اساتید نیز، افزون گردیده و در کلاسهای درس، علاوه بر جمع و تفریق و ضرب و تقسیم و رادیکال و سینوس و انتگرال و قانون نیوتون و مبانی دینامیک و بسیاری موارد دیگر، نسبت به تحکیم آرایههای بیادبی نیز، اقدامات لازم، مبذول داشته میشود.
ناگفته نماند که گاه همین دانشجویان عزیز در قالب تشکلهای سیاس و غیرسیاسی و مجاز و غیرمجاز، یک حرفهای ریز ودرشتی پشت سرهم ردیف میکنند و یک نسخههایی برای عوام و خواص و ایران و ایرانی و غیره و غیره میپیچند که گویی سابقه چنین عکسهایی در پروندههایشان نیست!
در چنین حال و اوضاعی، تصور بفرمایید عمق رذالت بعضی از دارو دستههای سیاسی که از احوالات خاص و جوگیر شدنهای جوانان دانشجو، سوءاستفادههایی میکنند د رحد تیمملی برزیل! یعنی از این عزیزان پلههای نردبان ساخته و میکوشند از نردبانهای سیاست بالا بروند. حالا چه بلایی بر سر عقاید و تفکرات و آینده این بندگان خدا میآید، برای حضرات سیاستمدار و سیاسیکار داخلی و خارجنشین، تفاوت آنچنانی ندارد!
در همین رابطه یک تعداد شعار غیر سیاسی هم میتوان درست کرد به این مضمون:
دانشجو بیداره / خوابیده حال نداره!
دانشجو میمیرد/ لحافو پس میگیرد
توضیح: لحاف یکی از ابزارهای لازم جهت خواب راحت و آسان و بیدغدغه و دردسر است که باید بهعنوان حق مسلم دانشجو، در کنار صندلیهای دانشگاه قرار بگیرد.
خلاصه آنکه تصویر زیبا و رمانتیک فوق، محل الهام شاعرانهای شده است که در ادامه مطلب، خدمت شما سروران گرامی تقدیم میشود:
***
گفته یکی کودک راحتطلب:
«خستهام از مدرسه از مشق شب!
***
از چه خورم دود چراغ اینچنین
دانش و علم از چه نمایم طلب؟
***
جزوۀ درسیِ مرا بنگرید
کان ز کلفتی شده بیش از وجب
***
خستهام از خستگی از آن جهت
نالۀ پرغصه کنم روز و شب
***
الغرض اینگونه شد از زور خواب
خُرخُر ما مثل سلاطون و تب
***
کم نشود حجم صدایش دگر
مانده تمام رفقا در عجب
***
میبرم البته از این ضدحال
رنج شدیدی و فراوان تَعَب
***
روزیِ ما، خواب کلاسی بُود
باشد همین عاقبت هر عَذَب»
***
زان طرف استاد گرامی شنید
خُرخُر یک آدم دانشطلب
***
الغرض ایشان چو بدیدش نمود
اخم شدیدی و دوچندان غضب
***
با همۀ آنچه که در چنته داشت
نعره زد: «ای بیهنرِ بیادب
***
خوابی و در عالم رویای خود
خواب قبولی تو ببین روز و شب
***
حذفی از این درس و دلیلش بدان
کاسۀ صبرم که بُود لب به لب
***
بیخود و بیهوده نمان در کلاس
نمره نداری تو که از من طلب!»
سلام
واقعا خواب تو کلاس خیلی می چسبه
حرفهای بعضی اسالدها از پس یکنواخته مثل لالایی میمونه
آقای شکوهی این چه استادهایی که اوردی دانشگاه دارن به ما درس می دن آدمو سر کلاس مدهوش می کنن ...
تو تایپ کردن یکم دقت کنید
اسالد نه اساتید
انتقاد از از اساتید هم جاش اینجا نیست ما دنبال دردسر نیستیم.
شاید اون دانشجو مریض بوده
سلام آقا آرش
ما که چیزی نگفتیم ....
فقط حرمت استاد ودانشجو و دانشگاه را متذکر شدیم.
ولی یک ضرب المثل است که میگه ((شاید را کاشتیم در نیامد))